سینما و کتاب به روایت من hass.ir ll

سالها پیش اقتضای زمانه و فرهنگ جامعه بر سینما اینگونه حکم می کرد که فیلم جنگی ساخته شود و ستاره ی شماره یک پرده سینمای ان روزها جمشید هاشم پور بود و فرامرز قریبیان و دیگر بزن بهادرهای تکراری تمام فیلم های دهه شصت و هفتاد ، اما سیر کنونی سینما ایجاب می کند که جلوه های دیگری از دفاع مقدس و هشت سال جنگ تحمیلی به تصویر کشیده شود ، جلوه هایی چون جانبازان و بیماران شیمیایی و موج گرفته ، پزشکان و دیدبانان و شهیدان گمنام
ملکه ساخته ی اخیر محمد علی باشه آهنگر اکنون در اوج سینمای دفاع مقدس و فیلم های ضد جنگ قرار دارد البته جنگ بدان معنا که از کشتار ، شورش و غارت می گوید نه ازدفاع ، ملکه به شدت برخلاف جنگ و خونریزی پیش می رود ، سربازهای ملکه فقط ادوات نظامی را نابود می کنند و زمانی هم که فرمانده عراقی پیر قصد خودکشی دارد او را به سبک خودشان نجات می دهند
ملکه تکامل یک سینماست فیلمی که فلسفه دارد عرفان را به سبک زنبور عسل معرفی می کند و سینمایش هم به سبک استاد بزرگ سینما تعلیق دارد هرچند کم اما خوب و کامل و تثبیت کننده ترس و استرس و بحران
بحث های فلسفی جمشید و سیاوش در برج دیدگاه و روایت خاص حضور جمشید سبک نو و افزونه ای تازه در سینمای خشک دفاع مقدس است ، سیاوش با جمشید که سالهاست مرده گفتگو می کند ، گفتگوهایی از جنس خاص که باری می گفت سربازان عراقی را بکش و بار دیگر سیاوش را به چالش در آخرین لحظه های نفس کشیدن ، لرزیدن و ترس یک سرباز عراقی هنگام مرگ می کشید و بار دیگر سیاوش را درگیر بحث سخت تری می کرد که اگر این سرباز عراقی که تو اورا زنده نگهداشتی جان یک سرباز ایرانی را بگیرد جواب خانواده اش را چگونه خواهی داد ، تا این گفتگوها در انتها سیاوش را به بلوغ برساند به بلوغ یک ملکه کندوی زنبور عسل که اگر بمیرد کندویش یتیم می شود
کارگردانی عالی و به جرئت بی نقص باشه آهنگر در ملکه ایجاد کننده ی میزانسن های دقیق و زیبا و دکوپاژهای به موقع و صحیح تا بازیگردانی و تدوین عالی و  و یک فیلمنامه کم نقص بوده است ، صحنه های ناب فیلمبرداری علیرضا زرین دست از روی برج دیدگاه تا تصویرهای گرفته شده بوسیله کرین تا دوربین روی دست های پشت چشمی دوربین دیدگاه که تداعی کننده مجدد بهترین صحنه های یک فیلم اکشن کامل همچون نجات سرباز رایان است
موسیقی فیلم هم خوب بود اما در برخی صحنه ها این نظم موسیقیایی به درستی رعایت نشده بود و موسیقی با صحنه ها ناخوانا بود چون صحنه های اولین حضور سیاوش در دیدگاه مخفی و کشتار سربازان عراقی در حضور فرمانده پیرشان
بازیهای عالی و درجه یک بازیگران ملکه فوق العاده بودند سیاوش یک شخصیت کامل را در فیلم به تصویر می کشد ، مردی که به کنو و زنبور داری علاقه دارد و اکنون دیده بان است و در ادامه فیلم به یک بلوغ فلسفی عرفانی کامل می رسد ، جمشید خاص ترین حضور فیلم است یک روح فلسفی در کنار سیاوش که از دیده های خود می گوید از خونها ، رنجها ، مادران و فرزندان ایرانی و عراقی تا سیاوش به بلوغی برسد که پایش روزی به قبرستان هم باز شود آنگونه که سیف الله میهمان هر شب گمنامان خفته در خاک دفاع است
سیف الله به جرئت برترین شخصیت و بازیگر فیلم است ، مسئول قبضه ای که می فهمد روزگار چگونه است ، کی و کجا باید تیر و توپ و خمپاره شلیک کند و کجا باید از خودش پیروی کند که او مرد ایستادن بدون ترس در مقابل گلوله های عمل نکرده دشمن است ، اما به جایی می رسد که صحنه اوج فیلم را او به تنهایی ایفا می کند ، یک تعلیق ناب در سکوت کامل گلوله عمل نکرده خمپاره 84 روسی کنار دست موسی جوان عاشق پیشه فیلم عمل می کند و موسی در اوج جوانی و عشق و لبخند با ناگفته های تلخ و شیرینش شهید می شود تا سیف الله مات و مبهوت از یک شوک عصبی کشتاری به راه بیاندازد که فقط دودش به چشم خود او  می رود
صحنه پایین آمدنش از برج و شوک عصبی ایجاد شده بر اثر موج گلوله خمپاره تا حرفهای خاص و کودکانه  او و  سر کشیدن شیر داغ پیایی و تهدید کردن راننده کامیون اوج بازیگری اوست ؛ امجد و عیسی هم نماد کامل ارتش هستند قدرت و اقتدار یک سرگرد ارتشی در ثبت فرمان خودش و حتی انجام خلاف قانون شلیک گلوله به دستور خودش
ملکه فیلم کامل و بیانگر کامل سینمای دفاع مقدس در روزهای جنگ است عشق ها ، فلسفه ها و گفتگو ها ، هیجانها و استرس ها ، درد ها و اشک ها و لبخند ها همه ملکه را به یک عرفان کامل می رسانند انگونه که در پایان فیلم اینچنین گفته می شود : خداوند به زنبور عسل وحی می کند و زنبورها می دانند که اگر نیش بزنند خواهند مرد پس نیشهای بی خود و بی جهت نمی زنند ، نیش دفاع می زنند و تنها ملکه است که اگر نیش بزند نخواهد مرد ، ملکه باید بماند و ببیند و رهبری کند که اگر نباشد کندویش یتیم خواهد شد