سینما و کتاب به روایت من hass.ir ll

12313

حوض نقاشی اخرین ساخته مازیار میری است که در بردارنده چند روزی از زندگی زوجی مبتلا به معلولیت ذهنی و فرزند سالمشان در گیر و دار دغدغه های فرزند و بزرگتر شدن اوست و این زوج فقط باید با یکدیگر بسازند ، تمام بنای فیلم بر پایه جمله ی عاقد نا معلوم فیلم است که به مریم و رضا گفته که با هم فقط بسازند ؛ قبل از هر چیز حوض نقاشی چندین سوال اساسی ایجاد می کند ، ابتدا هدف کارگردان از ساختن و پرداختن به چنین مسئله ای چیست ؟ قصد کمک دارد یا فراخوانی کمک و یا اینکه ای مردم اذیت و آزار و تمسخر این افراد نا پسند است یا اینکه معجزه ی عشقی واقعا در میان است که نیست به شدت هم نیست ....
حوض نقاشی از جایی آغاز می شود که مریم ، رضا را در بهزیستی یا هرجای دیگر مشابهی می بیند و عشق در یک نگاه و پلان بعدی ده سال از این لحظه گذشته است و مریم و رضا که با هم ازدواج کرده اند اکنون می خواهند فرزندی که خواب است را بیدار کنند و ای کاش که این فرزند کودکی چند ماهه بود ... ولی او ده سال دارد و کلاس چهارم ابتدایی است ؛ خلا بزرگ فیلمنامه هم همینجاست این ده سال چه شد چیزهایی باید تعریف می شد حداقل که دورنمایی از آینده فیلم بدهند ، چگونه شد که مریم و رضا ازدواج کردند و داستان کودکشان چیست ، آیا کودکشان پیش از این دغدغه ای نداشته و اکنون با سخت شدن مسائل ریاضی و دیکته اش مشکل و ناتوانی پدر و مادرش را فهمیده و سر ناسازگاری و ترک از خانه برداشته و ایا مسائل ریاض و دیکته نشانه ورود سهیل به دنیایی تازه است ...
در ادامه حوض نقاشی زندگی تکراری متاثر از معلولیت مریم و رضا به تصویر کشیده می شود ، مادری که دائم کتلت می پزد ، خانواده ای که هر شب باید کارتون ببینند ، مریم و رضا هر روز صبح دیر به سرویس می رسند و راننده سرویس در راستای تمسخر و اذیت و آزار این دو را به دنبال سرویس می دواند و بعد نگاه ها و حرکات مثلا عاشقانه ی درون کارخانه که در جای خود نشان دادن این تصاویر صحیح است اما وقتی همین چند صحنه کوتاه و معمولی بیش از  حد کش می آیند و بیش از یک سوم فیلم را در بر می گیرد دیگر خسته کننده خواهد شد
حوض نقاشی آرام پیش می رود تا اینکه یک شب در بگو و مگو های سهیل با مادرش که چرا به مدرسه آمده و اینکه چرا توانایی پاسخ به مسائل درسی او را ندارد پدر سیلی به سهیل می زند و پس مدت زیادی که از فیلم می گذرد تازه داستان اصلی شروع می شود فردای ان روز دیگر سهیل به خانه باز نمی گردد و همین به سبک جوانان و نوجوانان
این اتفاق ایجاد کننده یک فضای جدید در فیلم است و این فضا منزل خانم ناظم با بازی فرشته صدر عرفایی است خانه ای که مدام در آن کتلت نمی پزند فقط ولی دائم باید کارتون ببینند
با حضور سهیل در خانه ناظم بگو و مگو های مریم و رضا همچنان ادامه دارد و مادر به تخریب شخصیت پدرانه ی پدر می پردازد و پشت تلفن و جا های دیگر کار پدر را اشتباه می خواند و و از رضا می خواهد که از سهیل عذر خواهی کند و رضا هم در پافشاری های پدرانه اش که حقیقت کارش صحیح بوده و باید روزی این اتفاق می افتاده همچنان اصرار می ورزد
کم کم که زندگی در خانه ناظم برای سهیل خوش می گذرد و ناظم هم این جدایی کودک از خانواده اش را اشتباه نمی داند و هنگام ملاقات با والدین سهیل اصرار می کند که سهیل را چند روزی پیش خودش نگهدارد و کار سهیل را اشتباه نمی داند  و خودمانی  توان والدین را در حد نگهداری و فرزند نمی داند
در حوض نقاشی هیچ معصومیت و عشقی وجود ندارد و می خواهند عشق را با یکی دو تصویر بوسیدن دستان مریم توسط رضا آن هم از پشت و شیشه و چند تصویر کوچک بیان کنند که نمی شود که معجزه ی عشق رخ بده و با اینها سهیل بازگردد تازه کمی آن طرف تر هم سهیل حرفهای بزرگ تر از دهانش می زند و مثلا معصومانه می آید اجازه می گیرد تا به خانم ناظم بگوید شما هم مادر من باشید و دوان دوان بوسه ای بر گونه خانم ناظم می زند و بعد ها هم از لباس او تعریف می کند و ... ناظم ساکت می ایستد و لبخندی هم به نشانه تایید می زند تا همین بس که سهیل وابسته تر و ماندنی تر در خانه ناظم شود
تنها لحظه ی معصومیت و کودکانه ی فیلم لحظه بگو و مگو های مریم و رضاست آنجایی که رضا به مریم می گوید که اگر تو هم مثل خانم ناظم پیتزا بلد بودی سهیل نمی رفت و مریم در پاسخ به رضا می گوید تو هم دوست داشتی که خانم ناظم زنت باشد و یک نگاه کوتاه خجالتی از رضا
حوض نقاشی بیانگر اوج هنر بازیگری شهاب حسینی است که بصورت یک ویترین ضعف های فیلمنامه نویسی و شخصیت پردازی اثر را می پوشاند و باز هم خود نقش رضا هم شخصیت پردازی نمی شود و دلیل هم ان است که از همان ابتدا مشخص نیست که رضا کیست و از کجا آمده و شاید در این مورد تحقیقات زیادی توسط گروه این اثر انجام نشده و فقط به تماشای من سام هستم و مرد بارانی پرداخته اند
نگار جواهریان در نقش مریم بازی قدرتمند و متفاوتی ارائه نکرده است همان دختر فیلم اینجا بدون من است و زن فیلم طلا و مس و اگر بخواهیم بازی زوج فیلم را مقایسه کنیم یک صحنه فوق العاده در حوض نقاشی است که باید بدان توجه کرد و آن صحنه لحظه ایست که هر دو بی نتیجه از خانه ناظم باز می گردند اوج کار شهاب حسینی و لنگیدن هایش که در ادامه فیلم با صحنه دویدن در کنار موتور به اوج می رسد و بازی معمولی و تکراری نگار جواهریان
از بهترین صحنه های حوض نقاشی حرف های مردانه ی شهاب حسینی با فرزندش از پشت پنجره مدرسه است
خلاصه که مسئله مهم و مهم تحریم ها هم در فیلم حوض نقاشی به سبک دیگر مسائل فیلم بلند فریاد زده شده و در قالب هنر و تصویر سینمایی گنجانده نشده است و مازیار میری مسئله شغل را در حد یک فریاد و نگهداشتن کارگران زن برای حقوق کمتر بیان می کند و بس
حوض نقاشی تیپ های وارفته کم نداشت مثلا شخصی که در کارخانه کنار دست رضا می نشست و از هر ده ورق قرصی که درون جعبه می گذاشت یکی را هم درون جیبش می گذاشت و مثلا از کار می دزدید و دائم در حال چشم چرانی نسبت به مریم بود دیگر این یکی عجیب خنده دار است که همان طور در فیلم رها می شود مشخص نمی شود که چه می شود و مثلا در فیلم به نشانه اعتراض او هم در میان کارگران باز گشته به سر کارشان حضور دارد تا کارگردان ثابت کند که کارخانه ای ما بر پایه روابط هستند و دزد را نگه می دارند
حوض نقاشی هم هیچ ارتباطی به شاهکار موسیقیایی فرهاد مهراد ندارد و حوض خانه فیلم همیشه خالی از آب است چه برسد به نقاشی و گنجشکک اشی مشی ...
ما هم به زیرک کاری های کارگردان که چگونه مسائل سیاسی و اقتصادی را بیان کرده کاری نداریم و در کل حوض نقاشی بد نبود اما درست و حسابی پرداخته نشده بود و فقط مخاطب را اسیر ویترین بازیگری اش می کرد 

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی